می توان مسئله حجاب را خارج از مسئله اجتماعی امروز و از بعد یک آنتی تز ، یا راه مقابله نگاه کرد . در تاریخ نقل است زمانیکه مسلمانان برای فتح آندلس پا به جنوب اروپا گذاشتند ، کشتی های خویش را در لب ساحل به آتش کشیدند تا بگویند یا کشته میشویم و یا پیروز . همین مسلمانان که هیچ راه بازگشت به خانه ای را در راه هدف اسلامیشان متصور نبودند...
بحث حجاب یکی از معضلات کم پرداخته شده در زندگی ماست . شاید علت این کم محلی را بایستی در بدیهی شدن برخی امور در سنت ایرانیان دانست . برخی امور هنگامیکه وارد حوزه سنت ها میشوند نه به سبب تقدس بلکه به سبب عادت ، مورد سوال قرار نمی گیرند . به عبارتی عادت در جای عبادت می نشیند و آن هنگام است که دیگر پرسشی برای چرایی آن مطرح نمیشود . عادت ها هویت را که در پاسخ به چرایی پدیده ها مورد صحبت قرار میگرد ، می پوشاند . به عبارت بهتر زمانیکه حجاب عادت خانواده های ایرانی شد ، مادران نسل قبل ما ، در پاسخ این سوال دخترانشان که چرا باید خودمان را از نامحرم بپوشانیم بی استدلال بودند و آنرا تنها به عبدانیت مربوط می دانستند . در واقع نسلی از دختران ما بزرگ شد که نمی دانست چرا لباس هر روزه اش باید پوششی از جنس متفاوت با مردان در پوشیدگی باشد و همیشه در پاسخ سوالات ذهن خود یا همان جواب همیشگی را می داد و یا تصمیم می گرفت که با اپیدمی مد جامعه همراه شود بدون آنکه قصد سو ، اپوزیسیونی و یا ضد دینی داشته باشد . او تنها نمی دانست چرا باید پوشیده باشد و حالا هم نمی داند که چرا نباید از مد پیروی کند . این نتیجه منطقی پدیده بسیار مهمی است که سالهاست پاسخ لایه های عمیق آنرا نمی دانیم . برای مو شکافی این قضیه از سه زاویه می توان به بررسی مسئله حجاب و یا حواشی آن پرداخت .
اول : بد حجابی ، یک موضوع مستقل و خاص نیست . بد حجابی در ادامه فرآیند پازلی است که در درون انسانها نسبت به عالم قدس شکل میگیرد و آن ، انسان مداری به جای خدا محوری است . مطمئنا همه ی ما در اطراف خودمان اشخاص فراوانی را دیده ایم که حتی به اندازه یک تار مو ، حجاب، خواست الهی را ، هتک میکنند ، اما بسیاریشان به تمام قوانین شریعت به سفتی و سختی پایبندند . نماز اول وقت ، روزه ، اعمال شب های قدر ، سفرهای زیارتی و ... این پدیده یعنی اینکه پوسته اسلام در رفتار هر روزه ما تکرار میشود و گاهی که احساس میکنیم این پوسته ، این شریعت ، این فقه با مقتضیات طبع ما سازگار نیست ، کنارش میگذاریم . در تاریخ نمونه های فراوانی داریم از آنان که دل را ، روان دینداری را از فقه آن جدا می کردند . فی الواقع آنان عنادی با دین نداشتند بلکه ظنشان نسبت به خدا این بود که اسلام دین دل است ، خدا هم مانند خدای مسیحی ها اهل تساهل و تسامح و کسانی هم که بر سر اصول دینی مقید هستند آدم های خشک مغزی هستند که اصل دین را درک نکرده اند . هیچ گاه و هیچ گاه ، این تفکر پاسخی در قبال این سوال ندارد که چرا پیامبر که از همه مردم عمق شریعت را بیشتر درک کرده بود ، به اندازه شما به تساهل خدا در ساده گذشتن از کنار هتک شریعت معتقد نمی باشد ؟ چرا پیامبر خود را مقید به انجام اعمال و همین پوسته ظاهری می نمود . برای آسیب شناسی این داستان تنها میتوان به یک نکته کلی اشاره کرد و آن است که در جامعه ما این مطلب فهم نشده است که دین برای عبدانیت یا عدم سرکشی در برابر عالم قدس است . بله درست است که دین یک بعد اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی دارد ، اما همه ی این ابعاد بر این مدار دایرند که ای انسان ، انا ربک اعلی . همه ی این مسائل و ابواب فقهی و حقوقی استخراج شده بر این بنا استوارند که ملک از آن خداست و ما مستاجران این خانه هستیم که حتی مالک بدن خودمان هم نیستیم . پس گوش به خواست صاحبمان هستیم . این نگاه دینی همیشه توسط ساده اندیشان یا زاهدان از دین جدا شده است . دو خط تحجر و تفریط دینی دو سوی این نگاه اشتباهند . چه بسا زاهدانی که دین را فقط پوسته دیدند و خدا را دربان جهنم و بهشت و در آنجا که دین جهاد بود ، آنجا که دین صلح بود ، زهدشان به فریادشان نرسید مانند ابوموسی اشعری، زاهد خشک مغز در زمان امام حی و چه بسا سوفسطاییان عالم مدرن که گفتند دین صراط های مستقیمی است که در نهایت راهی جویبار حقیقت میشود و این میان هم نعوذبالله پیامبر بیهوده رنج میکشید تا اسلام را در جزیره العرب بر پا کند ، امام حسین هم خون خویش را لابد در راه هیچ ریخته است . چرا که اگر اسلام صراط های مستقیم بود یزید هم صراطی داشت ، حسین هم صراطی می داشت . این فهم گل و گشاد از دین هم در نهایت به باطنیان می رسد که میگفتند دین ظاهر است نمازهای ما را علی خوانده ... در این زاویه حجاب میشود یک پوسته ، یک عادت ، که کسی احساس نمیکند که هر لحظه که حجاب را برقرار داشته ، در آن لحظه یک عبد است در برابر خدا و هر لحظه که آنرا هتک نموده ، به دامان عالم قدس جسارت کرده است .
دوم : می توان مسئله حجاب را خارج از مسئله اجتماعی امروز و از بعد یک آنتی تز ، یا راه مقابله نگاه کرد . در تاریخ نقل است زمانیکه مسلمانان برای فتح آندلس پا به جنوب اروپا گذاشتند ، کشتی های خویش را در لب ساحل به آتش کشیدند تا بگویند یا کشته میشویم و یا پیروز . همین مسلمانان که هیچ راه بازگشت به خانه ای را در راه هدف اسلامیشان متصور نبودند در چند سده آنچنان شکست را پذیرفتند که امروزه به اقلیتی در جنوب اسپانیا تبدیل شدند . این شکست از کجا آغاز شد . طراحی انجام شده برای فتح آندلس آنگونه بود که جوانان آندلسی به جای اندیشیدن به آینده و بنای تمدن دینی مورد نظرشان راه عیش و نوش را آغاز نمودند . برای مردان مخمرات و برای زنان حجاب اولین روزنه نابودی بنایی بود که بر پایه یک مقاومت و ایمان بی نظیر بنا شده بود . نیازی به راه دور رفتن نیست . همین ژاپن آسیای جنوب شرقی خودمان که روزگاری ترس غرب از رویارویی با تمدن ژاپنی به عنوان آنتی تز تمدنشان ، آنها را به دام جنگ های خانمان سوز کشاند ، امروزه به راحتی در حال افول است . نسل اول و دوم در ژاپن که سخت کوشیدند تا بنای تمدن قدرتمند پس از عصر میجی را بگذارند به راحتی با وا دادن نسل سوم و فرو رفتن در دام عیش و نوش از هم پاشید . بد حجابی پدیده ای است که نتیجه منطقی آن بازتر شدن درِ مفاسد اجتماعی است . مفسده هم ابتدایی ترین کاری که میکند آرمان کشی ، نابودی اتوپیا و فرجام نگری است و این یعنی افول یک تمدن و راه های آغاز یک شکست وسیع . هر جای تاریخ ایران که نگاه کنید هر دربار و حکومتی که سقوط کرده نتیجه دربار حرمسرا پرور بوده است . آیا اگر سطح اجتماع ما وجلوه های آن به یک حرمسرای بزرگ بدل شود که خیابان ها ، دانشگاه ها ، مدارس جلوه ی آن فضاست ما با سقوط اجتماعی مواجه نخواهیم بود . سقوط اجتماعی یعنی ذلت یک قوم و اسارت آنان . سقوط اجتماعی یعنی پایان روحیه ی جنگندگی و رشادت که نتیجه ی آن ذلت و خواری است . جامعه حرمسرا شده ، مردان و زنانی بار می آورد که دغدغه های ذهنیشان آنقدر کاسته میگردد تا محتاج گردند .
سوم : میتوان به مسئله حجاب از بعد قانونی نیز نگریست . قانون یعنی قوه ای که مشروعیت سیاسی قانون گذاری او بواسطه خواست اکثر مردم پذیرفته شده است ، برای حفظ نظم اجتماعی مقرراتی را معین میکند . در نظام ما پس از انقلاب بر طبق خواست اکثریت مردم در رفراندوم قانون اساسی اصل اساسی در قانونگذاری بنا شد و آن گرفتن قانون از فقه اسلامی می باشد . بر طبق اصل 4 قانون اساسی که به تصویب اکثریت مردم ایران رسیده است ، کلیه قوانین مدنی و اجتماعی مصوب می بایست برگرفته از فقه اسلامی باشد . یکی از اصول اسلامی در حوزه مسائل مدنی و اجتماعی این اصل کلی است که هرگز نمی باید که در ملا عام خلاف شرع الهی رخ دهد و عقل حکم میکند که حکومت مسئولیت جلوگیری از خلاف شرع در ملا عام را بپذیرد . یکی از مصادیق خلاف شرع ، پوشش شرعی است که کلیات آن در آیات و روایات ذکر شده است و آن عبارت است از پوشیدگی مو و دست و پا . بر طبق همین اصل ، تبصره 638 قانون مجازات های اسلامی عنوان می دارد که بد حجابی در ملا عام یک جرم محسوب شده و مجازات مشخص دارد . این قانون مصوب هم به تایید اکثریت مردم است و هم از شرع اسلام اقتباس شده ، نتیجه آن است که بد حجابی رخ داده یعنی دهن کجی به خواست الهی در درجه اول و در درجه دوم بی اعتنایی به رای اکثریت و فرآیند قانونی طی شده برای نظم عمومی است .
همه این مسائل طرح موضوعاتی بود که مسائل گوناگون دیگری نیز می توان بر آن افزود . هر یک جای بحث و دقت نظر بیشتری دارد که جایگاهی بیش از یک مقاله می طلبد .